جمهوری اسلامی سالها است که روز ۱۹ بهمن را به عنوان «روز نیرو هوایی» جشن میگیرد. روزی که در آن، برخی خدمه نیرو هوایی در روزهای منتهی به انقلاب ۵۷ با روحالله خمینی بیعت کردند؛ اما در سالهای پیش از آن انقلاب، «روز نیرو هوایی» در تاریخی بامناسبتتر بزرگ داشته میشد: ۱۱ خرداد، یادآور ۱۱ خرداد ۱۳۰۳ که در آن نیرو هوایی ایران رسما آغاز به کار کرد. بدینسان تاسیس نیرو هوایی به ۹۹ سال پیش بازمیگردد. زمانی که احمد شاه قاجار هنوز ظاهرا بر تخت بود اما بر کسی پوشیده نبود که قدرت اصلی ایران در دست رضا خانی بود که چند ماه دیگر به «رضا شاه»، بنیانگذار سلسله پهلوی بدل شد.
البته برنامه تاسیس نیرو هوایی برای ایران به پیش از برآمدن رضا شاه برمیگشت. در قرارداد ۱۹۱۹ (۱۲۹۸) که بین ایران و بریتانیا منعقد شد، تشکیل «دفتر هواپیمایی» پیشبینی شده بود؛ اما این قرارداد به دلیل امتیازهای بسیاری که به لندن داده بود، با اعتراض بسیار ایرانیان مواجه شد و هرگز به مرحله عمل نرسید. در ضمن روایتی هست که سفیر ایران در واشنگتن در سال ۱۳۰۰ میخواست از آمریکا هواپیمای جنگی بخرد اما این کشور راضی نشد به کشوری که در جنگ جهانی قبلی بیطرف بود، جنگنده بفروشد.
اولین چهره ایرانی که طعم خلبانی را چشید، این کار را کیلومترها دورتر از خاک ایران انجام داد؛ محمد تقی پسیان، نظامی ملیگرای اواخر دوران قاجار که از آغاز تشکیل ژاندارمری در سال ۱۲۸۸ در آن خدمت کرده بود. او جزو چهرههای ملیگرایی بود که در خلال جنگ جهانی اول از ایران گریخت و زندگی در تبعید خود را در امپراتوری آلمان میگذراند. پسیان در قالب نیرو هوایی همین کشور تعلیم دید و طبق برخی روایتها، حتی در جنگ جهانی اول به نفع آلمانیها جنگید. کاوه فرخ، نویسنده یونانی ایرانیتبار، در کتاب «ایران در جنگ: ۱۵۰۰ تا ۱۹۸۸» مینویسد: «پسیان اولین خلبان جنگی هوایی ایران… در جنگهای هوایی در جبهه غرب خودش را خوب نشان داد و ۲۵ هواپیمای متفقین را سرنگون کرد… پسیان به یک نماد قوی ایرانی بدل شد. بهخصوص بریتانیاییها نگران ظرفیتهای نظامی پسیان بودند و علنا اعلام کردند که او باید کشته شود.»
پسیان در عمل نه به دست بریتانیا که سال ۱۳۰۰ در درگیری با عشایر کرد قوچان و در حالی که علیه دولت مرکزی به ریاست رقیب قدیمیاش، احمد قوامالسلطنه، قیام کرده بود، کشته شد. به این ترتیب برپایی نیرو هوایی ایران به دست همان مردی افتاد که هم ارتش مدرن ایران را تاسیس کرد و هم بسیاری نهادهای معاصر آن را: رضا شاه پهلوی.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
رضا شاه در زمان کشته شدن پسیان وزیر جنگ بود و طولی نکشید که به نخستوزیر و سپس پادشاه ایران بدل شد. او حتی در زمانی هم که پادشاه نشده بود، با دیدن نقش مهم نیرو هوایی در جنگ جهانی اول و در برنامههای بریتانیا در کشورهای منطقه همچون عراق بر اهمیت آن واقف شده بود. بریتانیا بهخصوص در جریان سرکوب انقلاب ۱۹۲۰ در عراق از نیرو هوایی استفاده کرده بود و رضا شاه که قصد سرکوب نیروهای غیرمتمرکز در سراسر ایران و برساختن دولتــملتی واحد را داشت، از اهمیت نیرو هوایی باخبر بود.
دکتر باقر عاقلی، تاریخدان برجسته، در کتاب «رضا شاه و قشون متحدالشکل» مراحل مختلفی را که به شکلگیری نیرو هوایی ایران منجر شد به این شکل شرح میدهد: در خرداد ۱۳۰۲، احمد خان نخجوان به اروپا فرستاده شد تا در دانشکده خلبانی ایستر فرانسه تحصیل کند. در همین ماه سرتیپ امانالله میرزا با گروهی از محصلان به اروپا فرستاده شد و ترتیب آن داده شد که ۱۲ هواپیما (یا به قول آن روز طیاره) از این کشور خریداری و به ایران فرستاده شود (در برخی منابع این عدد ۷ ذکر شده است).
سرلشکر احمد خان نخجوان را در واقع باید اولین سلحشور هوایی ایران دانست. او که متولد ۱۲۷۲ در تبریز بود، چنانکه از نامش برمیآید، از تبار ایرانیان در نخجوانی بود که امروز بخشی از جمهوری آذربایجان است. چند نسل از خانواده او از سرداران قزاقخانه بودند و خودش هم همانجا درس خوانده بود و مثل رضا شاه در تیپ قزاق خدمت کرده بود. او پس از همکاری با رضا شاه در کودتای ۱۲۹۹، درجه سرهنگتمامی گرفت.
وقتی رضا شاه قشون متحدالشکل را تشکیل داد، نخجوان رئیس ستاد تیپ پیاده اول شد. اعزامش به فرانسه در پیشرفت نیرو هوایی ایران نقش مهمی داشت. فرانسه هواپیماهای خود را در بهمن ۱۳۰۲ با کشتی به ایران فرستاد. این هواپیماها وارد بندر بوشهر شدند و چون کشورمان خلبان تعلیمدیده نداشت، این خلبانهای اروپایی بودند که آنها را به تهران رساندند. دولت رضا شاه در ضمن از شوروی و آلمان هم هواپیما خرید تا ایران به یک کشور متکی نباشد. ۱۰ محصل ایرانی هم در سال ۱۳۰۳ برای گذراندن دورههای خلبانی به شوروی فرستاده شدند.
در خرداد ۱۳۰۳، نخستوزیر، رضا پهلوی، حکم عمومی قشون تحت شماره ۲۲۲ را صادر کرد تا نیرو هوایی ایران رسما تاسیس شود و احمد نخجوان که حالا درجه سرهنگی داشت، اولین رئيس نیرو هوایی ایران شد. تحصیلات نظامی او یک سال بعد پایان یافت و او بهمن ۱۳۰۴ با هواپیمایی که ایران از فرانسه خریده بود، عازم کشور شد و پنج اسفند در فرودگاه قلعهمرغی به زمین نشست. این هواپیما برژت ۱۹ فرانسوی بود اما با پرچم و نشان ملی ایران پرواز میکرد. این اولین بار بود که خلبانی ایرانی با پرچم ایران مرزهای هوایی را زیر پا میگذاشت. رضایی که حالا «رضا شاه» بود، در فرودگاه به استقبال یار قدیمی رفت و در این روز تاریخی از نخجوان استقبال کرد.
پیشرفت
نیرو هوایی ایران بهسرعت راه پیشرفت را طی کرد. در همان سال اول، شمار هواپیماهای ایران از سه کشور فرانسه، شوروی و آلمان به ۱۶ فروند رسید. به گفته استیون آر وارد، تحلیلگر ارشد اطلاعاتی سازمان سیا و متخصص تاریخ نظامی ایران، بسیاری از هواپیماهای فرانسوی در همان ابتدای کار کنار گذاشته شدند و این هواپیماهای ساخت شوروی و آلمان بودند که ماندگارتر از کار در آمدند.
وارد در کتاب «جاویدان: تاریخ نظامی ایران و نیروهای مسلح آن» مینویسد: «این هواپیماها برای عملیات تجسسی، حفظ ارتباط بین پایتخت و نیروهای میدانی و هرازچند گاهی عملیات بمباران در کارزار علیه بختیاریها، لرها و ترکمنها به کار میآمدند».
بدینسان نیرو هوایی در تلاش رضا شاه پهلوی برای تقویت دولت مرکزی در مقابل نیروهای عشایری نقش مهمی داشت.
در طول سالهای حکومت پهلوی اول، سازمان هواپیمایی توسعه پیدا کرد و خلبانها و مکانیکهای ایرانی بیشتری در کشورهایی همچون فرانسه و شوروی درس خواندند و برای خدمت به ایران بازگشتند. در سال ۱۳۱۱، مدرسه خلبانی در خاک ایران با ۲۰ دانشجو آغاز به کار کرد. اولین دوره این مدرسه ۱۴ خلبان تحویل نیرو هوایی داد و تا پایان دوران رضا شاه (۱۳۲۰)، این مدرسه که دوره آن دو ساله بود، ۳۰۰ خلبان تربیت کرد.
در عین حال «مدرسه دیدهبانی هوایی» هم سال ۱۳۱۲ با دورهای یکساله بر پا شد. مهمتر آنکه ایران خود صاحب صنعت هوایی شد. آموزشگاه فنی و کارخانه هواپیماسازی شهباز در شهریور ۱۳۱۵ در دوشانتپه آغاز به کار کرد. بنیانگذار اصلی آن مهندسی سوئدی بود اما جز چند کارمند معدود از بریتانیا و ایتالیا، اکثر قریببهاتفاق کارکنان آن از ابتدا ایرانی بودند.
در دوران پهلوی دوم نیز این رشد ادامه پیدا کرد و تا زمان انقلاب ۵۷ نیرو هوایی ایران بیش از ۱۰۰ هزار خدمه داشت که پنج هزار نفر آن خلبانان مجربی بودند که بسیاری در پایگاههای مختلف آمریکا تعلیم دیده بودند.
اهمیت نیرو هوایی چنان بود که محمدرضا پهلوی، پادشاه و رضا پهلوی، ولیعهد، هر دو خلبانی میکردند. محمدرضا شاه حتی عادت داشت در سفرهای خارجی اول خودش هواپیما را حدود ۱۵ دقیقه هدایت کند و سپس آن را به سایر خلبانها تحویل دهد. معروف بود که شاه از بالا به ایران مینگریست و آبادانی بیشترش را آرزو میکرد.
نیرو هوایی ایران در دهه ۱۹۶۰ به خواست سازمان ملل به کنگو نیرو اعزام کرد تا در حل بحران این کشور نقش ایفا کند. این اولین ماموریت بینالمللی نیرو هوایی ایران در سالهای پس از جنگ جهانی دوم بود. در دهه ۱۹۷۰ هم که جنبش ظفار در پادشاهی عمان درگرفت، نیرو هوایی ایران در همکاری با کشورهای منطقه همچون عربستان سعودی در سرکوب شورشیان چپگرا و ملیگرای ظفار نقش مهمی داشت. صدها نظامی ایران در این درگیریها کشته و بیش از هزار نفر هم زخمی شدند. برخی خلبانهای ایرانی هم به اسارت درآمدند و تحت بازجویی نیروهای فعال در ظفار و همکاران ایرانیشان که از گروههایی همچون مجاهدین خلق و فداییان خلق بودند، قرار گرفتند.
محمدرضا شاه ۱۱ خرداد ۱۳۵۳، به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس نیرو هوایی شاهنشاهی این روز را به عنوان روز نیرو هوایی نامگذاری کرد. شاه در پیام خود گفت: «نیروی هوایی شاهنشاهی از همان آغاز تاسیس خود علیرغم امکانات و مقدورات بسیار محدودی که داشت، به طرزی فعالانه در عملیات ریشهکنی یاغیان و آشوبطلبان و استقرار نظم و امنیت در سراسر کشور، که در آن روزگار ماموریت اصلی و هدف اساسی ارتش شاهنشاهی را در راه پایه گذاری ایرانی آزاد و آباد تشکیل میداد، شرکت کرد و در استقرار امنیت در کشور شاهنشاهی سهم بسزایی داشت.»
در دوران پهلوی دوم، نیرو هوایی ایران فرماندهانی مشهور به خود دید که شاید مهمترینشان نادر جهانبانی بود؛ «عقاب آسمان ایران» و «ژنرال چشمآبی» که در آلمان و شوروی درس نظامی خواند و پس از بازگشت به ایران، تیم آکروجت تاج طلایی را بنیان گذاشت و سرپرست آن بود. در اولین تیم آکروجت برخی از شناختهشدهترین چهرههای نظامی ایران در سالهای پسین حضور داشتند: از جمله محمد خاتمی، امیرحسین ربیعی و عبدالحسین مینوسپهر.
اما در پی انقلاب ۵۷، جهانبانی نیز مثل بسیاری چهرههای ایران معاصر به چنگال جمهوری اسلامی افتاد. او را در همان دوشانتپهای که زادگاه نیرو هوایی ایران بود، دستگیر و ۲۲ اسفند به حکم صادق خلخالی در زندان قصر تیرباران کردند. پسرش، انوشیروان، میگوید: «آن موقع من به پدرم خیلی اصرار میکردم که از ایران خارج شود، چون هواپیما هم در دستمان بود. هم از راه ایرانایر و هم با هواپیمای خودمان میتوانستیم از ایران بیرون برویم. پدرم ولی همیشه میگفت من سرباز این وطنام و وظیفهام است که در اینجا بمانم. میگفت امکان ندارد مملکتم را رها کنم.»